وقت، باارزشترین سرمایهی انسان است. وقتگذرانی بدون هیچ برنامه و هدفی، خستهکننده و بسیار زیانبار است. اگر برای اهداف و امور مهم زندگیتان برنامهای نداشته باشید، آنها بهمرور در ذهنتان کمرنگ میشوند و درنهایت کاملا هدفتان را گم میکنید. اگر میخواهید بر زندگیتان مسلط شوید، اولین کار آن است که برنامه ریزی اصولی داشته باشید. تمام افراد موفقی که میشناسید، با برنامه ریزی به اینجا رسیدهاند
مشخص کنید چه چیزی برایتان مهم است:
برنامه ریزی کردن در زندگی ممکن است کار طاقتفرسایی باشد، چون نواحی بسیار مختلفی در زندگی شما وجود دارند که باید در هنگام برنامه ریزی در نظر بگیرید. برای آنکه ایدهی بهتری از آیندهی موردنظرتان داشته باشید، باید زمانی را صرف بررسی چیزهایی کنید که برایتان راضیکننده و معنیدار هستند. اینها برخی از سؤالاتی هستند که باعث میشوند درمورد جهت موردعلاقهی زندگیتان بهتر فکر کنید:
موفقیت بهنظر شما چه شکلی است؟ آیا عنوان شغلی خاص یا مقدار مشخصی پول است؟ آیا خلاقبودن است؟ آیا داشتن خانوادهای دوستداشتنی است؟
اگر قدرت آن را داشتید که زندگیتان را همین حالا تغییر دهید، زندگیتان چه شکلی میشد؟ کجا زندگی میکردید؟ شغلتان چه میشد؟ وقتتان را چگونه میگذراندید؟ زمانتان را با چه کسی سپری میکردید؟
زندگی چه کسی را می پسندید؟ کدام دوره از زندگی آنها برایتان جذاب است؟
آهسته و بادقت جلو بروید:
برنامهی شما ممکن است در مسیری صاف و مستقیم پیش نرود. خیلی بهندرت پیش میآید که مسائل، دقیقا مطابق برنامه ریزی یا انتظارات فرد اتفاق بیفتند. زندگی، پر از پیچیدگی، پیچوخم و فرصتهای جدید است. زندگی همچنین پر است از شکست، اما این بدان معنا نیست که باید تسلیم شوید. بهتر است با گامهای کوچک جلو بروید و همانطورکه به هدفتان نزدیکتر میشوید، از آن اقدامات و تجربیات درس بگیرید.
ممکن است در زندگیتان به بنبست برسید. شاید مجبور شوید به شغلتان پایان دهید، شغلی که فکر میکردید شما را در موقعیت بهتری قرار خواهد داد، اما اینطور نبود. ممکن است روابط یا خانواده، شما را از مسیر اصلیتان منحرف کنند. فقط بهیاد داشته باشید هیچ جدول زمانیای وجود ندارد. به پیشرفتهای کوچک بهسمت اهدافتان ادامه دهید و از هر بنبست و رشد جدید در زندگیتان درس بگیرید
آماده باشید فرصتهای خودتان را ایجاد کنید:
ممکن است درحالحاضر، شغل، موقعیت یا فرصت درستوحسابی برای شما وجود نداشته باشد. اگر اینطور است، لازم است خودتان آن فرصت را ایجاد کنید، حتی اگر انجام این کار، بخشی از برنامهی اصلی شما نباشد. در هنگام برنامه ریزی برای زندگیتان درک کنید که ممکن است مجبور باشید برای عملیشدن اهدافتان، خودتان فرصت ایجاد کنید. این کار میتواند شما را از نظر ذهنی برای تغییرات پیشِ رو آماده کند
بهعنوانمثال، اگر در بیانیهی چشماندازتان میخواهید رئیس خودتان باشید، این ممکن است بهمعنای درسدادن در باشگاهی ورزشی یا مشاوربودن در شرکتی بزرگ باشد. هر دوِ اینها، نیاز شما به احساس آزادی را برآورده میکنند، چون شما رئیس خودتان هستی
برای زندگیتان برنامه بنویسید:
برنامهی زندگی، طرحی کتبی و رسمی است که میتوانید برای برنامه ریزیِ بخشهای مختلفِ زندگیتان ازجمله شغل، محل زندگی، افراد دوروبرتان و چگونگی گذراندن وقت، از آن استفاده کنید. نوشتن برنامهی زندگی، میتواند در رسیدن به اهداف خاص یا شناسایی بخشهایی از زندگیتان که دوست دارید تغییر کنند، به شما کمک کند.
برنامهی زندگی به شما کمک میکند زندگیتان را بهشیوهی دیگری ببینید. دیدن جنبههای مختلف آن روی کاغذ ممکن است به شما کمک کند ایدههایتان را اولویتبندی کند و ازنو سامان بدهد.
همچنین آوردن برنامهی زندگی روی کاغذ به شما کمک میکند اهداف و خواستههای مشابهتان را ببینید یا برنامهتان را براساس چیزهایی تنظیم کنید که لزوما متناسب نیستند

تعیین کنید دوست دارید چه بخشهایی از زندگیتان تغییر کنند:
داشتن برنامهی زندگی به این معنا نیست که تمام جنبههای زندگیتان را فورا تغییر خواهید داد، اما نقطهی شروعی برای آغاز این روند است. شاید دربارهی بخشهایی از زندگیتان، مانند محل زندگی، احساس رضایت کنید، اما بخشهای دیگری نیز وجود دارند که دوست دارید در آنها رشد کنید، مانند پیداکردن شغلی رضایتبخشتر. شاید چندین بخش در زندگیتان وجود داشته باشد که دوست دارید برایشان برنامه ریزی کنید، اما برای شروع، سعی کنید بخشی را انتخاب کنید که از همه مهمتر است.
تصمیم بگیرید با کدام بخش از زندگیتان شروع خواهید کرد، مانند شغل، گروه اجتماعی، سرگرمیها یا چیزهای دیگر. نمونههایی از بخشهای مختلف زندگی که میتوانید تغییرشان دهید، ازاینقرارند: شغل، تحصیل یا درآمد و برنامه ریزی مالی؛ نگرش، چشمانداز زندگی، خلاقیت یا اهداف اوقات فراغت؛ خانواده و دوستان؛ برنامه ریزی برای بچهدارشدن، بهرهمندی از حمایت تأمین اجتماعی یا داوطلبشدن بهخاطر اهدافی معنیدار؛ یا اهداف فیزیکی و سلامت.
برای روشنشدن آنکه چرا تصمیم دارید تغییر ایجاد کنید، از خودتان بپرسید چه چیزهای خوبی از تغییر این بخش از زندگیتان بهدست خواهید آورد. از خودتان بپرسید کدام بخش از تغییر، برای شما از همه سختتر خواهد بود. هنگامی که بدانید سختترین بخش کدام است، میتوانید خودتان را برای زمانی که با آن چالش مواجه میشوید، آماده کنید. بهعنوانمثال، سختترین بخشِ تغییر برای اکثر مردم، «شروعکردن» است. اگر درحالحاضر، شما هم همین وضع را دارید، میتوانید از دیگران کمک بگیرید تا برای شروعکردن به شما یاری برسانند
هنگامی که زندگیتان طبق برنامه پیش نمیرود، اوضاع را مدیریت کنید:
برنامه ریزی برای زندگی راه خوبی برای شفافسازی درمورد خواستههای شما و چگونگی رسیدن به آنهاست، اما اغلب اوقات، زندگی پیشبینیناپذیر است و طبق برنامه پیش نمیرود. باید روی مهارتهای سازگاریتان کار کنید تا بتوانید با ناراحتی مقابله کنید و بهسمت اهدافتان گام بردارید.
میتوانید «مقابلهی متمرکز بر مشکل» را امتحان کنید؛ این نوع مقابله شامل توانایی نگرش بیطرفانه به موقعیتهای گوناگون است. از این راه درمییابید کدام قسمتها بهخوبی کار نمیکنند و سپس میتوانید برنامهای برای رفع آن مشکلات طراحی کنید. این فرایند شامل آگاهی از گزینهها، جمعآوری اطلاعات، کنترل وضعیت و سپس اجرای برنامه است.
بهعنوانمثال، اگر هنگام اجرای برنامهای برای تبدیلشدن به فردی سالمتر، مشخص شود دیابت دارید، تصمیم میگیرید از مقابلهی متمرکز بر مشکل، برای سازگاری با موقعیت جدید استفاده کنید. بهاینترتیب درمورد دیابت، تغذیه و ابزارهای تست قند خون، اطلاعات لازم را کسب میکنید تا به شما کمک کنند به برنامهی زندگیتان برگردید.
نوع دیگری از مقابله، «مقابلهی متمرکز بر هیجان» است. این روش در جایی استفاده میشود که با اثرات عاطفی یک اتفاق برنامه ریزی نشده در زندگی مواجه میشوید

اهداف خود را واقعی کنید:
اهدافتان را با زبان مثبت بیان کنید. اگر میخواهید وزن کم کنید، بهجای گفتن «از هلههولهخوردن و چاقبودن دست بردار»، چیزی مانند این بگویید: سالمتر غذا بخور و ۵ کیلو وزن کم کن
اهدافتان را برحسب سطح اولویتشان مرتب کنید. اگر چندین هدف دارید، هیچ راهی وجود ندارد که بتوانید همهچیز را با هم انجام دهید. تصمیم بگیرید چه چیزی درحالحاضر، دستیافتنی است، چه چیزی را میشود کمی بهتأخیر انداخت و چه چیزی ممکن است بیشتر از اینها طول بکشد.
باید اهداف را بهاندازهای کوچک نگه دارید که بتوانید بهجای چند سال بعد، در دورهی زمانی معقولی به آنها دست پیدا کنید. اگر اهداف بزرگی دارید، آنها را به اهداف کوچکتر تقسیم کنید تا با دستیابی به آنها در بازههای زمانی مشخص، احساس موفقیت کنید